زندگی دو نفره من و همسرم

عاشقانه های ما

زندگی دو نفره من و همسرم

عاشقانه های ما

13


از شدت تب و لرز زیر سه تا پتو با کلی لباس گرم دراز میکشم ... ولی فایده ای نداره ... حامد هم عصبانی میشه و منو فیتیله پیچ میکنه برای بردن به دکتر ... البته بیمارستان ... چون اون وقت شب هیچ دکتری تو مطبش نیست ... توی راه هم کلی دعوام میکنه که نباید تو این هوا برم پارک برای پیاده روی ... هرچی بهش توضیح میدم که حامد جان مریضی من ویروسیه و ربطی به این مسایل نداره و اگرم خونه نشسته بودم بازم همین میشد، گوش نمیکنه  ... وقتی منتظرم که پرستار آمپول بزنه بهم ، حامد کنارم ایستاده ... دستمو گرفته و آروم نوازش میکنه ... خنده ام میگیره ... پرستار هم همین طور ... ولی پرستار نمیدونه دلیل خنده ی من ، ترس خود حامده که داره با نوازش دست من ، پنهونش میکنه ... 

با شلغم و لیمو و مراقبت های شدید حامد، حالم واقعا خیلی زودتر از همیشه خوب میشه ... و باز برنامه پیاده روی ام رو از دیروز شروع کردم... اونم توی این هوایی که به شدت دیوونه کننده است :) ... مخصوصا امروز که انگار آسمون خیال نداره آروم بگیره ... و چقدر امروز هوس آهنگای حمید عسکری رو کردم ... و البته یه کاسه آش داغ،همراه حامد ، توی طرقبه ... 

برنامه کاری حامد خیلی به هم گره خورده ... طوری که بعضی روزا تا شب اونجاست ... منم عصرا میرم پارک  ... حس بهتری دارم با این کار ... وقتی دارم برمیگردم ، زنگ میزنه بهم که مطمئن شه رسیدم خونه یا نه ... و دستور پخت قرمه سبزی رو برای شام میده ... البته به قول خودش یک قرمه سبزی اصولی ... که حتما باید چرب و خوش نمک باشه و سبزی اش هم حسابی سرخ شده باشه ... سرخ کردن سبزی اونم با این سرفه های من ، باعث میشه که از دیشب ، وضعیتم باز کمی به هم بریزه ... 

 

+ یک آلبوم موزیک بی کلام از فریبرز لاچینی دانلود کردم به نام "تقدیم به خدا" ... فوق العاده موزیک آرامش بخشی ِ ... بهتون پیشنهادش میکنم .. مخصوصا اگه هوا مثل الان بارونی باشه :)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد