زندگی دو نفره من و همسرم

عاشقانه های ما

زندگی دو نفره من و همسرم

عاشقانه های ما

19


میشینم روی مبل و به وسایل سفره هفت سینی نگاه میکنم که چند روزه وقتم رو گرفته و حالا مرتب کنار هم چیده شدند ... و کاملا عادیه که یاد پارسال بیفتم ... که روزای آغازین زندگی مشترک من و حامد بود ... و باورم نمیشه که چقدر زود این یک سال گذشت ... انگار همین دیروز بود ... 

مراسم سالگرد ازدواجمون رو دقیقا سه شنبه شب گرفتیم ... یه جمع تقریبا خودمونی ... و آتیش بازی این مراسم ... به شدت تداعی کننده مراسم ازدواجم شد ... 

خونه ام مرتبه ... سفره هفت سینم چیده شده است ... چشمم به ماهیا میفته ... وقتی به جای 2 تا ماهی ، 12 تا میاره خونه و توضیح میده که اون دوتا بزرگا من و توییم و اون 10 تا ریزا ، پسرامون ... چقدر میخندم ... به دیوونه بازیاش ... چقدر عاشق این روح بچگونه و شادشم ... 

تقریبا 13 ساعت دیگه به پایان سال 93 مونده ... سالی که برای من پر از اتفاقای تلخ و شیرین بود ... سالی که عاشقانه های من و حامد توش پررنگ تر از همیشه رقم خورد ... ولی خوشحالم ... چون سال 94 برام شیرین تره ... نمیدونم چرا ... ولی خیلی حس خوبی به این سال دارم ... و کاملا اتفاقی مطلبی رو توی اینترنت خوندم که نوشته بود هر چند سال یکبار پیش میاد که عید روز شنبه باشه و اصطلاحا میگن "شنبه به نوروز افتاده" که قدیمیا این موضوع رو خوش یمن میدونستن ... دخترای شیطون هم میگن سال 1394 سال عروسه (با عدد فارسی) ... 

خلاصه که برای همه تون آرزوی خوشبختی و سعادت دارم ... و امیدوارم سال جدید براتون پر از اتفاقای شیرین باشه ... موقع سال تحویل یادتون نشه همو دعا کنیم ... که آرامش توی لحظه لحظه روزای آینده مون موج بزنه .. که شاد باشیم ... از ته دل ... 

--------------

+ دوست عزیزم ،دخترک، برات همون جایی که خواسته بودی چهارشنبه دعا کردم ... :)

 

+ بهار

گل نیست

شکوفه نیست

نه سبزه 

و نه سفره هفت سین

بهار

تویی

که هر سال تکرار می شوی

تکراری اما .. نه

"رضا کاظمی"

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد