زندگی دو نفره من و همسرم

عاشقانه های ما

زندگی دو نفره من و همسرم

عاشقانه های ما

30


گاهی وقتا که یه چرتکه دستم میگیرم و میفتم به جون حساب کتاب کردن زندگیمون ... میبینم برای به اینجا رسیدن ... خیلی هزینه کردیم ... هم من هم حامد ... خیلی جاها محبت کردیم ... درصورتی که بنابه هر دلیلی از طرف محبت نمیدیدیم ... خیلی جاها گذشت کردیم ... درصورتی که میتونستیم با انتقام ، حس قدرتمند بودنمون رو به رخ طرف بکشونیم ... ناراحت شدیم ... خندیدیم ... قهر و آشتی و درک متقابل و ... هزینه هایی هستن که پرداخت کردیم ... تا به اینجا برسیم .. بتونیم بایستیم و زندگی رو رو دستامون نگه داریم ... پشتمون به هم گرم باشه و بتونیم به عنوان یک شریک واقعی زندگی به هم نگاه کنیم .. صادق ... مهربون ... حامی ... و عاشق :)

به نظر من ، یکی از نشونه های عشق واقعی ، یه عشق پر از تلپاتیه .. که دلا به هم بدجوری راه داشته باشه ... مثل امروز من و حامد ... وسط روز که سرم خلوت میشه ، یهو دلم براش تنگ میشه ... شماره اش رو میگیرمو میبینم مشغوله ... و وقتی قطع میکنم فورا یه مسیج از ایرانسل برام میاد که میگه یک تماس از دست رفته از حامد دارم ... لبخند میزنم ... دوباره زنگ میزنم ... با خنده جواب میده : من عاشق ترم یا تو؟ .. میگم : هر دو ... میگه : دلم تنگ شده بود برات ... لبخند روی لبم خیلی خیلی بیشتر انرژی میگیره برای خودنمایی .. افطار دعوتم میکنه بیرون ... مناسبتش رو هم قراره همونجا بهم بگه ... و من دقیقا نزدیک به 7 ساعته از فرط فضولی دارم میمیرم ... خونه هم نیومده ... بهم فقط آدرس یه رستوران تو طرقبه رو داده ... گفته ساعت 8 باید اونجا باشم ... از دست دیوونه بازی های شوهرم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد