زندگی دو نفره من و همسرم

عاشقانه های ما

زندگی دو نفره من و همسرم

عاشقانه های ما

37


الکی الکی صبح دیر از خواب بیدار میشم ... الکی الکی لیوان توی آشپزخونه میشکنه ... الکی الکی اعصابم به هم میریزه ... الکی الکی به چروک پیراهن حامد گیر میدم ... الکی الکی حامد به دیر حاضر شدن من گیر میده ... الکی الکی بحثمون بالا می گیره ... الکی الکی قهر میکنم ... و الکی الکی همه چی جدی میشه ... 

به دور و برم نگاه میکنم ... ظرف ناهار .. بشقاب میوه ... لیوان چای ... پلاستیک پفک ... پوست تخمه ... روی تخت حتی جای نشستن هم نیست ... میرم تو آشپزخونه و نگاهی هم به اونجا میندازم ... ظرف شویی پر از ظرفه ... نونایی که گرفته رو دست نزدم و همونجا رو میز خشک شده .. برامم هیچی مهم نیست ... میخوام بشم همونی که حامد میگه .. کتابمو برمیدارم میرم تو پذیرایی ... روی کاناپه لم میدم و مشغول تست زدن میشم ... ولی مگه میشه ... باورم نمیشه حامد با من اینطوری حرف بزنه ... " تو اصلا چکار میکنی تو خونه؟؟؟ فقط چسبیدی به کتابات . همه چی که درس خوندن نیست" ... هرچی بیشتر فکر میکنم ... از حامد دورتر میشم ... احساس میکنم غریبه شده و این حرف رو زده ... وگرنه حامد همیشه منو درک میکرد ... و منم توی این دو ماهی که مشغول خوندن شدم هیچ کم و کاستی براش نذاشتم ... لا اقل تا اونجایی که ذهن زنانه ام یاری میکنه ... تصمیم میگیرم باهاش حرف بزنم ... ولی وقتی یادم میاد که در قبال یه جمله ساده " خب تو هم یه کم کمکم کن" من این حرف رو بهم زد ... پشیمون میشم ... 

نمیدونم چه حسی تو صدای داریوشه که آدم رو جذب خودش میکنه ... گاهش وقتا میشه که آهنگ تموم میشه و اصلا یادم نمیمونه که چی خوند ... فقط به صداش گوش میدم ... و هیچ وقت هم خسته نمیشم از گوش دادن تکراریه ترانه هاش ... 

الکی الکی نگام میکنه ... الکی الکی دلم براش قنج میره ... الکی الکی لبخند میزنه ... الکی الکی ناز میکنم ... الکی الکی بغلم میکنه ... الکی الکی تو بغلش گم میشم ... الکی الکی نوازشم میکنه ... الکی الکی آروم میشم ... الکی الکی بوسم میکنه ... الکی الکی بوسش میکنم ... و الکی الکی همه چی جدی میشه

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد